طنبول
نویسه گردانی:
ṬNBWL
طنبول . [ طَم ْ ] (اِخ ) دوده ای است به مصر. (منتهی الارب ). || دهی است به مصر. (منتخب اللغات ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تنبول . [ تَم ْ ] (اِ) برگی باشد که در هندوستان پان گویند و با آهک و فوفل خورند. (برهان ). برگی باشد بمقدار کف دست و کوچکتر و بزرگتر از کف ن...
تنبول . [ تَم ْ ] (ع ص ) کوتاه . ج ، تنابیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تنبول . [ تَم ْ ] (اِخ ) نام قلعه ای است در هندوستان . (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ).