اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طواف

نویسه گردانی: ṬWʼF
طواف . [ طَوْ وا ] (ع ص ) خادم که بنرمی و عنایت خدمت کند. (منتهی الارب ). خادم که بمهربانی خدمت کند. || بسیار طوف کننده . (منتخب اللغات ). طوف زن :
زهی هوا را طواف و چرخ را مساح
که جسم تو ز بخار است و پرّ تو ز ریاح .

مسعودسعد (در صفت ابر).


|| دوره گرد. آنکه میوه و بُقول و تره در کوی و برزن گرداند فروختن را :
مرد سخن ویست بتحقیق و ما همه
طواف ریش و سبلت و حمال خایگان .

سوزنی .


- طواف ِ سرکش ؛ شخصی را گویند که میوه و امثال آن را بر سرگرفته گرد کوچه و بازار بگرداند و بفروشد، و عسس و شبرو را نیز گویند و بمعنی دزد و راهزن هم آمده است .(برهان ).
|| آب غالب و بسیار. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
طواف اول عهد. [ طَ ف ِ اَوْ وَ ل ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به طواف القدوم شود.
طواف آخرالعهد. [ طَ ف ُ خ ِ رِل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به طواف صدر شود.
طواف یوم النحر. [ طَ ف ُ ی َ مِن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) مانند طواف زیارت عبارت از گردش در اطراف خانه ٔ کعبه است در یکی از ایام ماه قربان هف...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.