خاک توسری که با فعل کردن بکار می رود در گویش تهرانی جماع و آمیزش و مباشرت و عمل جنسی است. 1- بدبختی / خفت 2- همبستر شدن / معاشقه کردن با زنی؛ خاکه رو ...
کنایه از این است در صورت ظاهر کار پر مدعا بودن اما در انجام آن ناتوان بودن است.
بسر برشو این گنبد آبگون را - بهم بشکن این طبل خالی میان را (پروین...
بی نظم, بی قانون, بی انظباط
تو چشم بودن = نمود داشتن. = بیش از حد جلب نظر (دیگران) را کردن. معادل "بهچشم (دیگران / مردم) آمدن. ("تو چشم بودن" در کتاب کوچه، حرف ت،...
فریب دادن؛ گول زدن (مخصوصا به هنگام فروختن چیزی)
مثال: «این ماشینُ چند خریدی؟»، «صد میلیون تومن.» «اووووو تو پاچت کرده فروشنده. خیلی گرون خریدی.»
اذون الجای تو. [ ] (اِخ ) رجوع به حبطج 2 ص 134 س 33 شود. شاید اوزون باشد بمعنی دراز.