طوبة. [ ب َ ] (ع اِ) تأنیث طوب ، آجر. لغتی است شامی و گمان میکنم رومی باشد
۞ . (المعرب جوالیقی ص
229). || کلوخه ٔ کنده شده از زمین که سخت و خشک باشد: جاء لعندی و هو مقطع الحوائج منتوف اللحیة و هو یدق علی صدره بطوبتین ، از یادداشتی که درین باره آمده است معلوم میشود که طبقه ٔ عامی عرب هنگامی که دچار اندوه و مصیبتی میشوند دو کلوخ سخت و خشک را که از زمین برمیگیرند بر سینه ٔ خود میزنند (مخصوصاً آجر). || انجیرهای خشک متراکم و توده شده که بشکل مربع آنها را تهیه کنند، این توده ها شبیه به آجر میباشند و آنها را خشک میکنند و بقدری سفت میشوند که برای شکستن آنها باید تبر بکار برد. || نانی که از انجیر خشک سازند. || این کلمه معنی اصلی خود را از دست داده و آن را بمعنی انجیر سبز وتازه نیز بکار میبرند. || (معرب ، اِ) توپ بازی (در ترکی ). طابه هوا، لعب الطابة. ج ، طابة. گوی «بازی ». گلوله ٔ «بازی ». گوی چوگان . توپ بزرگ چوگان .بازی چوگان . || گلوله ٔ نخ . کلاف . (همچنین طابة خیط). کلمه ٔ طوبة در معنی گوی و توپ گمان میکنم از کلمه ٔ ترکی طوب (توپ ) گرفته شده که بمعنی هر گلوله ٔ گردی است که بدان بازی کنند. (از دزی ج
2 ص
65).