گفتگو درباره واژه گزارش تخلف طوله نویسه گردانی: ṬWLH طوله . [ ل َ ] (اِ) ۞ اسم اندلسی قیطل است که بیونانی سفیددلیون نامند. (فهرست مخزن الادویه ). فیطل . و رجوع به دزی ج 2 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی طوله سرا طوله سرا. [ ل َ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دابو از بخش مرکزی شهرستان آمل در 21 هزارگزی شمال خاوری آمل . دشت و معتدل و مرطوب و مالاریائی ب... طوله کلا طوله کلا. [ ل َ ک َ ] (اِخ ) نام دیهی از توابع آمل مازندران . (مازندران و استراباد تألیف رابینو ص 114). دهی است از دهستان دشت سر بخش مرکزی ... توله توله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ)گلی باشد که آن را نان کلاغ و خبازی گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). گل خبازی و نان کلاغ . (ناظم الاطباء). پنی... توله توله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) عملی که برای سفید کردن کرباس کنند. (فرهنگ لغات دیوان البسه ). کرباس را در آب آهک نهند و چند ساعت بگذارند رنگ آن... توله توله . [ ت َ وَل ْ ل ُه ْ ] (ع مص ) (از: ول ه ) اندوهگین شدن و سرگشته و بی خود گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). توله توله . [ ت ُ وُل ْل ِ ] (ع اِ) تباهی و هلاکت . (ناظم الاطباء): وقع فی وادی توله . بضمتین و کسراللام ؛ یعنی در وادی هلاکت افتاد. (منتهی الارب... توله توله . [ ل ِ ] (اِخ ) ۞ نامی است که رومی ها به جزیره ای در شمال اروپا، احتمالاً به یکی از جزایر شتلند ۞ اطلاق می کردند و آن را انتهای شم... تولة تولة. [ ل َ / ت َ ل َ ] (ع اِ) بلا و سختی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سختی . (مهذب الاسماء). تولة تولة. [ ت ِ وَ ل َ / ت ُ وَ ل َ ] (ع اِ) جادوئی و تعویذ و فسون دوستی و مهره ٔ فسون دوستی و مهره ٔ فسون که زنان شوهر را بدان شیفته ٔ خود گردان... تولة تولة. [ ت ُ وَ ل َ ] (ع اِ) به معنی تولة است . (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ قبل شود. || بلا و سختی . ج ، تولات . (منتهی الارب ) (از ذیل ا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود