اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طیب

نویسه گردانی: ṬYB
طیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمد مکنی به ابومحمد. او راست : قلائد النحر فی وفیات اعیان الدهر که ترجمه ٔ احوال را بترتیب سنوات تا سال 927 هَ. ق . تدوین کرده است . (کشف الظنون چ اسلامبول ج 2).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
اودرروستای ارتش آباد زاده شد طیّب حاج رضایی از شهدای 15 خرداد 42 به شمار می‌رود. او زندگی بسیار پرماجرایی داشت و در بخش اول دوران زندگی‌اش چندان خوش‌س...
طیب اﷲ معانه . [ طَی ْ ی َ بَل ْ لا هَُ م َ ن َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔدعایی ) یعنی پاکیزه گرداناد خدای تعالی جایگاه او را. جمله ای است که در ...
طیب اﷲ روضته . [ طَی ْ ی َ بَل ْ لا هَُ رَ ض َ ت َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) هنگام بیاد آوردن مردی ازجهان رفته گویند، یعنی پاکیزه گرداناد...
تیب .(اِ) بر وزن و معنی سیب است که عرب تفاح گوید. (برهان ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (از ناظم الاطباء). اینکه صاحب برهان گفته به معنی سیب ا...
تیب . (اِخ ) طیب . رجوع به طیب در همین لغت نامه و شدالازار چ اقبال ص 544 شود.
تیب و شیب . [ ب ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) این لغت از اتباع است همچو تار و مار و امثال آن به معنی سرگشته و شتابزده . (برهان ) (آنندراج ) (ن...
سیب و تیب . [ ب ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) این لغت از اتباع است همچو تار و مار، خان و مان و امثال آن و به معنی سرگشته ، متحیر، مدهوش و ح...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.