طیب
نویسه گردانی:
ṬYB
طیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد رسول اﷲ (ص ). صاحب «الاصابة» در قسم سوم حرف طاء آورده که : الطیب ولد رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم ... تقدم فی الطاهر. و سیأتی زیادة فی عبداﷲ. (الاصابة ج 3 ص 301). در ذیل ترجمه ٔ طاهر گوید: الطاهربن سید الخلق محمدبن عبداﷲبن عبدالمطلب بن هاشم . مادر طاهر خدیجه بنت خویلد بود. زبیربن بکار در ترجمه ٔ خدیجه در کتاب نسب گوید: خبر داد مرا پسرعمم مصعب که خدیجه از حضرت پیغمبر صلوة اﷲ و سلامه علیه دو پسرآورد، قاسم و طاهر که وی را طیب نیز میخواندند. ولادت طاهر بعد از بعثت پیغمبر (ص ) واقع شد و در کودکی برفت از دنیا و نام وی عبداﷲ بود. مصعب پس از ذکر این خبر به ذکر اسامی چهار دختر حضرت پیغمبر پرداخت . یزیدبن عیاض نیز بروایت از زهری از ذکر اولاد ذکور آن حضرت فقط به بیان نام قاسم و عبداﷲ اکتفا کرده است . زبیربن بکار نیز از محمد، از محمدبن حسن از محمدبن فلیح از یزیدبن عیاض همین خبر را بنحوی دیگر روایت کرده و گفته است که خبر داد مرا ابراهیم بن حمزه و گفت که خدیجه از پیغمبر فقط قاسم و طاهر را آورد، و برخی هم میگویند اولاد ذکور از خدیجه عبداﷲ و طیب بوده ، و سپس نام چهار دختر حضرت پیغمبر را بیان کرد و نیز ازطریق ابن لهیعه از ابوالاسود معروف به یتیم عروه روایت شده که گفت خدیجه چهار فرزند ذکور آورد که نام آنها بدین سیاق است : قاسم ، طیب ، طاهر، عبداﷲ. و سپس نام دختران مولوده ٔ از خدیجه را بیان کرد و نیز از طریق ابوحمزه از ابوبکربن عثمان روایتست که خدیجه چهار پسر و چهار دختر آورد و اسامی هر هشت مولود را بیان کرد، سپس گفت : اما اولاد ذکور خدیجه همگی در مکه بکودکی درگذشتند و اما فرزندان اناث خدیجه هر چهار تن به شوی رفتند و هر کدام فرزند آوردند. راوی خبر مذکور گوید: خبر داد مرا محمدبن فضالة که گفت : خدیجه از حضرت پیغمبر سه فرزند ذکور آورد، قاسم و طاهر و عبداﷲ.قال و حدثنی علی بن صالح عن جدی عبداﷲبن مصعب بن الزبیر کنته امه صفیه اباالطاهر باسم بن اخیها الطاهر و به کان یکنی اخوها ابنها الزبیر و کان ابنه من اظرف الفتیان بمکه و به سمی رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم ابنه . و در موفقیات نیز بهمین نحو بیان شده و تصریح گردیده که طاهر پسر زبیر در شعب بدنیا آمد و حضرت پیغمبر هم پسر خویش را بنام پسر زبیر مسمی فرمود. (الاصابة ج 3 ص 299). و نیز صاحب الاصابة در ذیل ترجمه ٔ عبداﷲبن سیدالبشر آورده که : تقدم ذکره فی ترجمة الطاهرو جزم هشام بن الکلبی بان ّ عبداﷲ و الطیب و الطاهر واحد، اسمه عبداﷲ و الطیب و الطاهر لقبان له . (الاصابةج 5 ص 58). و رجوع به عقدالفرید ج 5 ص 7 و طاهر شود.
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
طیب الریح . [ طَی ْ ی ِ بُرْ ری ] (ع اِ مرکب ) رشته هائی که در میان گل فاخور است .
طیب العرب . [ بُل ْ ع َ رَ ] (ع اِ مرکب ) ۞ اذخر است . (اختیارات بدیعی ) (ریاض الادویة). || تبن مکی .
عالی طیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) تیره ای از ایل طیبی از ایلات کوه گیلویه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).
طیب المشاش . [ طَی ْ ی ِ بُل ْ م ُ ] (ع ص مرکب ) کریم النفس . یقال : فلان ٌ طیب المشاش ؛ ای کریم النفس . (منتهی الارب ).
طیب الاداء. [ طَی ْ ی ِ بُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ) کنایه است از خوش آواز و خوشگو. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || خوش رفتار. خوشخوی . خوش ادا : بحکم...
ذکاره ٔ طیب . [ ذِ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) ذکوره ٔ طیب . رجوع به ذکوره ٔ طیب شود.
طیب اﷲ فاک . [ طَی ْ ی َ بَل ْ لا هَُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) جمله ای است که هنگام سخن سرائی یا خواندن نشیدی مستمعان و شنوندگان به رسم...
طیب و طاهر. [ طَی ْ ی ِ ب ُ هَِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) از اتباع است . پاک و پاکیزه .
طیب اﷲ رمسه . [ طَی ْ ی َ بَل ْ لا هَُ رَ س َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) هنگام تذکار شخصی متوفی این جمله را برزبان آرند، یعنی پاکیزه کنا...
اَبوطیِِّبِ طبَری، طاهر بن عبدالله بن طاهر (۳۴۸ ـ ۴۵۰ق/۹۵۹ ـ ۱۰۵۸ م)، فقیه بنام شافعی بود.ابوطیب در آمل به دنیا آمد. [۱] [۲] فهرست مندرجات ۱ - تحصیلات...