طین حکمت . [ ن ِ ح ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بپارسی گِل حکمت خوانند و صفت آن بسیار است . مؤلف گوید: بهترین این نوع است که گل زرد پاک چهار من بکوبد و بپزد و یک من کاغذ و نیم من نمک در آن کند وبه دست بمالد تا حل شود، بعد از آن گل بر سر آن کندو چهاریکی موی سر آدمی بمقراض چیده چهاریکی سرگین اسب به گژدمی بیخته بر سر آن کند و نیک بمالد و چندانکه بیشتر مالد نیکوتر بود، آنگاه غنده غنده بنهد تا خشک گردد و هر زمان که خواهد بکوبد و به آب صافی خمیرکند و استعمال کند. بهترین انواع گل حکمت این بود که گفته شد. نوعی دیگر صاحب منهاج گوید: یک جزو گل و یک جزو نمک و یک جزو خطمی و موی چیده بسرشند و نیک نیک بمالند تا مستعمل شود. (اختیارات بدیعی ). از مرکبات است و اقسام او در دستورات مرقوم بجهت شدّ و وصل و نگاه داشتن ظروف و شیشه ها از ضرر آتش ترتیب داده اند و ضماد او جهت شکستگی اعضا و تقویت استخوان و عصب مؤثر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). صفتش آن است که یک من کاغذ و نیم من نمک شب در آب گذاشته صباح دست بمالند تا حل شود و صاف کنند و چهار من گل زرد پاک کوفته و بیخته و چهاریکی موی سر آدمی که مقراض کرده باشند و مثلش سرگین اسب بیخته اضافه کنند و به دست بمالند تا نیک بهم سرشته شود، پس گلوله ها کرده بگذارند تا خشک شود هرگاه که خواهند بکوبند و بپزند و به آب صافی خمیر کرده بکار برند. (فهرست مخزن الادویه ). و اما رماد العقارب فید بریان تطین قارورة سخینة بطین الحکمة ثم یجعل فیها العقارب فی تنور حارة
۞ ... (ابن البیطار). و یوضعان [ الکبریت و الزئبق فی عمل الزنجفر ] فی قدر و یستوثق من فمه لئلایطیر الزئبق بغطاء و یطین بطین الحکمة و یدفن فی نارالسرجین . (ابن البیطار). لکلرک این قسمت را از ترجمه حذف کرده ، یا در نسخه ٔ وی از اصل عربی نبوده است .