ظاف
نویسه گردانی:
ẒAF
ظاف . (ع اِ) ظؤف . موی گردن . || پوست گردن .
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ذعف . [ ذَ ] (ع مص ) ذَعاف . بمردن . هلاک شدن .
ذعف . [ ذُ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ ذُعاف .
ذعف . [ ذَ ] (ع مص ) زهر دادن . کسی را زهر خورانیدن . زهر در طعام کردن . سم دادن . مسموم کردن . دواخور کردن . چیزخور کردن .
ذعف . [ ذَ ] (ع ص ، اِ) ذعاف . سم ّساعت . زهر که در ساعت کشد. زهر مطلق . || حیةٌ ذعف اللّعاب ؛ مار در جای کش . مار جابجا کشنده .
زآف . [ زُ ](ع اِ) شتافتگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم است به معنی اعجال . (از اقرب الموارد). || (ص ) موت زآف ؛ مرگ شتاب . (از اقرب ا...
زأف . [ زَءْف ْ ] (ع مص ) شتابانیدن کسی را. اعجال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
زعف . [ زَ ](ع مص ) بر جای بکشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بر جای کشتن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین این است: مرمن marman (سنسکریت) ****فانکو آدینات 09163657861
غش و ضعف . [ غ َش ْ ش ُ ض َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بیهوشی و ناتوانی . غش مأخوذ از غشی عربی است . رجوع به غش و غشی شود.