ظاهر
نویسه گردانی:
ẒAHR
ظاهر. [ هَِ ] (اِخ ) هلال بن بدربن حسنویه بن حسین برزکانی کرد. پس از پدر به جای وی نشست و یک سال بیش در این مقام بنماند و شمس الدوله ٔ دیلمی او را از مقر خویش براند و کمی پس از آن کشته شد (405-406 هَ . ق .).
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ظاهر. [ هَِ ] (اِخ ) سیف الدین (ملک الَ ...) برقوق . از ممالیک برجی مصر. در سال 785 هَ . ق . امراء بالاتفاق وی را به جای ملک صالح حاجي بیک ...
ظاهر. [ هَِ ] (اِخ ) سیف الدین خوشقدم (ملک ناصر ناصری ). چهاردهمین سلطان ممالیک برجی . او از آزادکردگان ملک مؤید شیخ محمود ظاهری چهارمین سل...
ظاهر. [ هَِ ] (اِخ ) سیف الدین ططر، مکنی به ابوالفتح . ششمین سلطان ممالیک برجی مصر. پس از احمد، مظفر در سال 824 هَ . ق . به حکومت نشست لکن...
ظاهر. [ هَِ ] (اِخ ) (شیخ ...) صدفی . او راست : «السر المصون فیما کرم به المخلصون ». (کشف الظنون ).
ظاهر. [ هَِ ] (اِخ ) غازی غیاث الدین بن سلطان صلاح الدین یوسف بن ایوب ، ملقب به الملک الظاهر و مکنی به ابوالفتح و ابومنصور. از ملوک دولت ...
ظاهر. [ هَِ ] (اِخ ) مجدالدین عیسی . شانزدهمین امیر سلسله ٔ اُرتقیه ٔ ماردین . وی در 778 هَ . ق . به حکومت نشست و تا سال 809 ملک راند و در این ...
ظاهر. [ هَِ ] (اِخ ) محمدبن احمد الناصرلدین اﷲبن المستضی ٔ، مکنی به ابی نصر. سی وپنجمین خلیفه ٔ عباسی (622- 623 هَ . ق .). در سلخ رمضان سنه ٔا...
ظاهر.[ هَِ ] (اِخ ) یحیی (الملک الَ ...) بن اسماعیل بن العباس الرسولی . یازدهمین امیر سلسله ٔ رسولیان یمن . او در سال 831 هَ . ق . به تخت مل...
خوش ظاهر. [ خوَش ْ / خُش ْ هَِ ] (ص مرکب ) آنکه ظاهر آراسته دارد. مقابل بدظاهر. || کنایه از بدجنس : فلانی خوش ظاهر و بدباطن است .
اهل ظاهر. [ اَ ل ِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنکه بر ظاهر کتاب خدا عمل کند. مقابل اهل تأویل . رجوع به جامعالحکمتین و فهرست آن و فیه...