اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ظأر

نویسه گردانی: ẒAR
ظأر. [ ظَءْرْ ] (ع ص ) عدوّ ظأر؛ دشمن که همچو خود با خود دارد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ذأر. [ ذَءْرْ] (ع مص ) ترسیدن . || عار و ننگ داشتن از. || دلیری کردن . چیره شدن . (زوزنی ). || خشم گرفتن به . || ذأر چیزی ، ناخوش داش...
زأر. [ زَءْرْ ] (ع اِ) بانگ شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بانگی که از سینه ٔ شیر برآید. فریادی که موقع خشم کند. (تاج العروس ). غرش شیر. (...
ضأر. [ ض َءْرْ ] (ع اِ) کوفت . حب افرنجی . شجر. مبارک . سیفیلیس ۞ . رجوع به حب افرنجی شود.
ذار. (پسوند) مانند دار،مزید مؤخر بعض امکنه است : وذار. ویذار. اسفیذار.
ضار. [ ضارر ](ع ص ) زیانکار. ضرررساننده . (غیاث ) (آنندراج ). زیان دهنده . (مهذب الاسماء). زیان آور. مُضر. پرزیان . || نامی از نامهای خدای تعالی...
زار. (اِ)ناله ٔ شیر. (آنندراج ). ۞ ورجوع به زارّ و زار شود. || فارسیان بمعنی مطلق ناله استعمال کنند. (آنندراج ). || ناله ٔ اندوه زدگان ب...
زار. (پسوند) بمعنی مکان روئیدن باشد. (برهان قاطع). || بمعنی انبوهی و بسیاری هم آمده است . (برهان قاطع). || حرفی باشد که در محل ّ کثرت ...
زار. (اِخ ) از دریاچه های اقلیم سوم (مصر و اسکندریه ) بوده است ادریسی آرد: از شهر طناح واقع در کنار شرقی خلیج تنیس بسوی دریاچه ٔ زار میرود....
زار. (اِخ ) قریه ای است از قراء اشتیخن از نواحی سمرقند و یحیی بن خزیمه الزاری از آنجا است . (از معجم البلدان ) (تاج العروس ). رجوع به زاری ...
زار. (اِخ ) موضعی است و عدی بن زید در بیت خود از آن نام برده است :کلایمیناً بذات الروع لوحدثت فیکم و قابل قبر الماجد الزارا.گویند آن موضعی...
« قبلی صفحه ۱ از ۱۲ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.