ظئر
نویسه گردانی:
ẒʼR
ظئر. [ ظِءْرْ ] (ع اِ) زن شیردار که بچه ٔ دیگری را شیر دهد. دایه . || مهربان بر کسی از مردم و جز آن (مذکر یا مؤنث ). و منه الحدیث : سیف القین ظئر ابراهیم بن النبی (ص )و هو زوج مرضعته . ج ، اَظْآر، اَظْؤُر، ظُؤار، ظُؤر (ظُؤور)، ظُؤرة (ظُؤورة)، ظُؤْرة. || رکن کوشک و ستون پهلوی دیوار که بدان قوت گیرد.
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
زیر آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) مرکوب و برنشست ِ خویش کردن اسبی یا استری یا پیلی و مانند آن را. سوار شدن مرکوبی را. (یادداشت بخط مرحوم دهخ...
زیر افکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بزیر انداختن . از بلندی به پائین رها کردن : مر او را یکی تیغ هندی زندززین نیمه ٔ تنش زیر افکند.فردوسی .
زیر قلیانی .[ رِ ق َ ] (اِ مرکب ) طعام بامداد. ناشتا. صبحانه .
زیر قیصران . [ رِ ق َ / ق ِ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوایی از موسیقی . نام لحنی از موسیقی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : مطربان ساعت بساعت...
اسطلخ زیر. [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان شاندرمن بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش ، واقع در 5000 گزی شمال بازار شاندرمن و 11000 گزی شمال ما...
زیر شلواری. پای جامه، پی جامه پیژامه، پیژام. پیژامه یا پاجامه[۱] یا پایجامه، شلوار راحتیای است که جزو تنپوش خواب بوده و ترجیحاً هنگام خواب و گاهی ب...
خط زیر نگین . [ خ َطْ طِ رِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوشته زیر نگین انگشتری : شود در صفحه ٔ خاتم خط زیر نگین نامم میرابوالقاسم موس...
زیر از میانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) ۞ کنایه از زبون بودن و بد بودن باشد. (برهان ). یعنی زبون . (فرهنگ رشیدی ). کنایه از زبون باشد. (ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.