گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ظفر نویسه گردانی: ẒFR ظفر. [ ظَ ف َ ] (اِخ ) (ظفرالدین ) شاعری از اهل همدان و در خدمت ملکشاه سلجوقی بوده است . این شعر از اوست :به هنر باش هرچه خواهی کن نه بزرگی به مادر و پدر است نافه ٔ مشک را ببین به مثل کاین قیاسی بدیع و معتبر است ۞ .(از قاموس الاعلام ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی زفر زفر. [ زِ ] (ع اِ) بار پشت و بار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || و فی البارع الحمل ، محرکةً؛ بمعنی بره گفته... زفر زفر. [ زَ ف َ ] (ع اِ) ستون درخت . (منتهی الارب ). ستون درخت و چوبی که در کنار درخت جهت نگاهداری آن نصب کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب ال... زفر زفر. [ زُ ف َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسد. (اقرب الموارد). || مرد دلاور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ... زفر زفر. [ زُ ] (ع اِ) ج ِ ازفر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به ازفر شود. زفر زفر. [ زُ ف َ ] (اِخ ) نعمان بن ثابت بن المرزبان الکوفی الفارسی ، یکی از شاگردان ابوحنیفه است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).... و نیز نام جماع... زفر زفر. [ زُ ف َ ] (اِخ ) ابن اوس تابعی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ضفر ضفر. [ ض َ ف ِ ] (اِخ ) پشته ٔ بلندی در عرفات . (معجم البلدان ). ضفر ضفر. [ ض َ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ ضَفِرة. (منتهی الارب ). ضفر ضفر. [ ض ُ ف ُ ] (ع اِ) ج ِ ضَفْر. (منتهی الارب ). ضفر ضفر. [ض َ ] (ع اِ) رسن تافته که بدان شتر و پالان بندند. ج ، ضُفُر، ضفور. (منتهی الارب ). رسنی که بدان شتر را بندند. (منتخب اللغات ). رسن ت... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود