اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ظفر

نویسه گردانی: ẒFR
ظفر.[ ظَ ف َ ] (اِخ ) میرزا کاظم کرمانی ، خلف میرزا محمدتقی کرمانی . از اکابر محققین است . وی در شباب تحصیل علوم متداوله کرد و در حکمت طبیعی که فن موروثی اوست ماهر و قادر است . هم از آغاز جوانی طالب مطالب عرفانی و به خدمت جمعی از اهل حال و ارباب کمال رسیده و معاشرت ایشان را گزیده . همانا به میرزا محمدحسین رونق کرمانی اخلاص داشته . در کرمان صحبتش اتفاق افتاد درهنگامی که فقیر در آن شهر مریض بود در علاج نهایت دقت فرمود. قصائد خوب و غزلیات مرغوب دارد. از اوست :
تو و خار مغیلان زاهدا در طی ّ منزلها
من و راه خرابات و طواف کعبه ٔ دلها
در این منزل که پرخوف است ما درخواب و همراهان
ز خوف رهزنان بستند پیش از وقت محملها.

(از ریاض العارفین رضاقلیخان هدایت ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
زفر. [ زِ ] (ع اِ) بار پشت و بار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || و فی البارع الحمل ، محرکةً؛ بمعنی بره گفته...
زفر. [ زَ ف َ ] (ع اِ) ستون درخت . (منتهی الارب ). ستون درخت و چوبی که در کنار درخت جهت نگاهداری آن نصب کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب ال...
زفر. [ زُ ف َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسد. (اقرب الموارد). || مرد دلاور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ...
زفر. [ زُ ] (ع اِ) ج ِ ازفر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به ازفر شود.
زفر. [ زُ ف َ ] (اِخ ) نعمان بن ثابت بن المرزبان الکوفی الفارسی ، یکی از شاگردان ابوحنیفه است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).... و نیز نام جماع...
زفر. [ زُ ف َ ] (اِخ ) ابن اوس تابعی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ضفر. [ ض َ ف ِ ] (اِخ ) پشته ٔ بلندی در عرفات . (معجم البلدان ).
ضفر. [ ض َ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ ضَفِرة. (منتهی الارب ).
ضفر. [ ض ُ ف ُ ] (ع اِ) ج ِ ضَفْر. (منتهی الارب ).
ضفر. [ض َ ] (ع اِ) رسن تافته که بدان شتر و پالان بندند. ج ، ضُفُر، ضفور. (منتهی الارب ). رسنی که بدان شتر را بندند. (منتخب اللغات ). رسن ت...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.