اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ظلام

نویسه گردانی: ẒLAM
ظلام . [ ظِ ] (ع اِ) ج ِ ظلمت :
تا نگردی او ندانی اش تمام
خواه آن انوار باشد یا ظلام .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ظلام . [ظَ ] (ع اِ) تاریکی ، یا تاریکی اول شب : خفته از آنی که نبینی ز جهل در دل تاریک همی جز ظلام . ناصرخسرو.وز دل به چراغ دین و علم ...
ظلام . [ ظِ ] (ع اِ) نوعی از گیاه نرم که شاخ تر و دراز دارد. || آسان و اندک از هر چیزی . || (مص ) به چشم بد دیدن در. و منه : نظر الی ّ ...
ظلام . [ ظُ ] (ع اِ) ج ِ ظُلم .
ظلام . [ ظَل ْ لا ] (ع ص ) ظِلّیم . بسیارستم . ظلوم . ستمکارسخت . ستمکاره . || مطلق ظالم : وان اﷲ لیس بظلام للعبید. (قرآن 182/3). ج ، ظلامون...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
زلعم . [ ] (ع مص ) گرفتن کسی را به گلو. || بلعیدن . (از دزی ج 1 ص 599).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.