ظهر
نویسه گردانی:
ẒHR
ظهر. [ ظُ ] (ع اِ) پس از زوال آفتاب . ظاهِرة. گرمگاه . چاشت . نیم روز. پیشین . مقابل ضحی که نیم چاشت است .
- صلوةالظهر ؛ نماز پیشین .
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ظهر. [ ظَ ] (ع اِ) پُشت . ضدّ بَطن . ج ، اَظْهُر، ظُهور،ظُهران . || چارپای بارکش . || ستور برنشست . و منه : لِص ﱡ عادی ظَهر؛ یعنی درآمد در شتر...
ظهر. [ ظَ ] (ع مص ) مبتلی به درد پشت شدن . دردمند شدن پشت . (تاج المصادر بیهقی ). || بر جای بلند شدن . || دست یافتن . || آشکار شدن . (زو...
ظهر. [ ظَ هَِ ] (ع ص ) دردگن پُشت . مبتلی به پشت درد.رجل ٌ ظَهر؛ مردی که پشتش درد کند. (مهذب الاسماء).
ظهر. [ ظَ هََ ] (ع اِ) درد پشت . پشت درد.
ظهر. [ ظَ ] (اِخ ) جایگاهی است و بدانجا وقعه ای بوده است میان عمروبن تمیم و بنی حنیفه . (معجم البلدان ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
زَوالِ ظهر. بعد از ظهر. رجوع شود به واژۀ زوال که در اینجا به معانی «مایل گردیدن آفتاب از میانه ٔ آسمان» و «متمایل شدن آفتاب از وسط آسمان بسوی مغرب» بک...
ظهر حمار. [ ظَ رُ ح ِ ] (اِخ ) دهی است بین نابلس و بیسان که گویند قبر بنیامین برادر یوسف آنجاست .
ظهر رانتل .[ ظَ رُ ت ِ ] (اِخ ) رجوع به قلعه ٔ ظهر رانتل شود.
ضهر. [ ض َ ] (ع اِ) کَشَف . (منتهی الارب ). سنگپشت . لاک پشت . سلحفاة. (فهرست مخزن الادویه ). || سر کوه . || نوعی است از سنگ در کوه مخالف ...