اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ظهری

نویسه گردانی: ẒHRY
ظهری . [ ظِ ری ی ] (ع ص ) پس پشت انداخته . فراموش کرده . قوله تعالی : ورأکم ظهریاً (قرآن 92/11)؛ أی بظهر و هو ان تنساه و تغفل عنه . (مهذب الاسماء). || شتر آماده ٔ جهت حاجت . ج ، ظهاری ّ.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
ظهری . [ ظِ ] (ص نسبی ) منسوب به ظهر که بطنی است از حِمْیَر. (سمعانی ).
زهری . [ زَ هََ ](ص نسبی ) منسوب به زهراء «مدینة السلطان بقرطبة» ازبلاد مغرب . و ابوعلی حسین بن محمدبن احمد الغسانی الزهری بدان منسوب است ....
زهری . [ زُ ] (ص نسبی ) منسوب به زهرةبن کلاب بن مرة. (از انساب سمعانی ). منسوب به زُهْرة.
زهری . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهبندان است که در بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع است و 166 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)...
زهری . [ زُ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم افلیلی شود.
زهری . [ زُ ] (اِخ )احمد نباتی بن محمد مفرج . حافظ است . (منتهی الارب ).
زهری . [ زُ ] (اِخ ) عبداﷲبن سعد الزهری . از اصحاب سیر و اخبار. کتاب فتوح خالدبن الولید از اوست . (ابن الندیم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
زهری . [ زُ ] (اِخ ) محمدبن سعدبن ابی وقاص قرشی ، مکنی به ابوالقاسم . متوفی به سال 83 هَ . ق . وی یکی از اشراف دولت در عصر مروانی بود. او ...
زهری . [ زُ ] (اِخ ) محمدبن سعدبن منیع الزهری . از مورخان ثقه و از حفاظ حدیث بود. در سال 168 هَ . ق . در بصره متولد شد و در بغداد سکونت کرد و د...
زهری . [ زُ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن عبدالرحیم الزهری . از حفاظ حدیث بود و بسال 249 هَ . ق . درگذشت . او راست : الضعفا. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 92...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.