اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عائن

نویسه گردانی: ʽAʼN
عائن . [ ءِ ] (ع ص ) چشم کننده . || (اِ) آب روان . یقال : شرب من عائن ؛ ای من ماء سائل . || ما بها عائن ؛ أی احد. (منتهی الارب ). یعنی هیچکس بدینجا نیست .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عین صید. [ ع َ ن ِ ص َ ] (اِخ ) چشمه ای است بین واسط عراق و خَفّان در سواد، در آنسوی صحرا، که از طَف ّ کوفه بحساب می آمد. و به سبب کثرت ما...
عین ظبی . [ ع َ ن ِ ظَ ] (اِخ ) جایگاهی است بین کوفه و شام ، در سمت سَماوة. (از معجم البلدان ).
عین یحنس . [ ع َ ن ِ ی ُ ح َن ْ ن َ ] (اِخ ) چشمه ای است ازآن ِ حسین بن علی علیهماالسلام ، که غلامش «یحنس » آب آن را استخراج کرده بود. آنگاه ...
عین تاب . [ ع َ ن ِ ] (اِخ ) قلعه ای است استوار و رستاقی است بین حلب و انطاکیه ، مشهور به دُلوک بوده و دُلوک رستاق آن باشد. این قلعه اکن...
عین الیقین . [ ع َ نُل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) یکی از مراتب ثلاثه ٔ یقین (علم الیقین ، عین الیقین ، حق الیقین ) است . (یادداشت مرحوم دهخدا). کیفیت ...
عین جارة. [ ع َ ن ِ رَ ] (اِخ ) ضیعه ای است مشهور در اعمال حلب . بین این ضیعه و «هونة» حجری است که داستانی برای آن نقل کرده اند. رجوع ب...
عین جمل . [ ع َ ن ِ ج َ م َ ] (اِخ ) چشمه ای است در نواحی کوفه از نجف ، در نزدیکی قُطقُطانة. و آن را با چند چشمه ٔ دیگر «عیون » نامند. از آنجا ...
عین ربیع. [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی از بخش موسیان شهرستان دشت میشان با 200 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و کنجد و روغن است . ساکنان ...
عین الملح . [ ع َ نُل ْ م َ ل َ ] ۞ (ع اِ مرکب ) چشم نمکین : گریه ٔ او نز غم است و نز فرح روح داند گریه ٔ عین الملح .مولوی .
عین الملک . [ ع َ نُل ْ م ُ ] (اِخ ) حسین بن شرف الملک رضی الدین ابی بکر اشعری ، ملقب به عین الملک و فخرالدین ، از اولاد ابوموسی اشعری . وی اب...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۷ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.