عاب
نویسه گردانی:
ʽAB
عاب . (ع اِ) آهو. عیب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به عیب شود.
واژه های همانند
۴۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
آب نما. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (اِ مرکب ) مظهر چشمه و کاریز. || بنائی که در آنجا کنند. || سراب . کوراب . آل . کتیر. واله . کور. لعاب الشمس . یلمع....
باریک آب . (اِخ ) دهی است جزءدهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان که در 33 هزارگزی جنوب زنجان و یک هزارگزی راه عمومی واقع است منطقه ای...
باریک آب . (اِخ ) دهی است جزء دهستان سجاس رود، بخش قیدار شهرستان زنجان که در 23 هزارگزی قیدار و یک هزارگزی راه عمومی قشلاق زنجان واقع اس...
باریک آب . (اِخ ) دهی است جزء بخش ابهررود شهرستان زنجان که در 150 هزارگزی شمال ابهر و 12 هزارگزی راه عمومی واقع است . سرزمینی است کوهستان...
آب ورز. [ وَ ](نف مرکب ) آب باز. شناگر. سباح . || ملاح .
آب یخ . [ ب ِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آبی که در آن یخ افکنده و سرد کرده باشند.
آب نیک . (اِخ ) نام قریه ای از رودبار در ایالت طهران .
تولک آب . [ ل َ ] (اِخ )دهی از دهستان بخش سرباز شهرستان ایرانشهر است که 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
خانه ٔ آب . [ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) منبع آب . (ولف ) : سوی خانه ٔ آب شد آب بردهمی در نهان شوی را برشمرد.فردوسی .
نره ٔ آب . [ ن َ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) موج آب . کوهه ٔ آب . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). خیزآب . (انجمن ...