اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عاجز ماندن

نویسه گردانی: ʽAJZ MANDN
عاجز ماندن . [ ج ِ دَ ] (مص مرکب ) ناتوان شدن . درماندن :
قامتی داری که سحری میکند
کاندران عاجز بماند سامری .

سعدی .


جهان آن تو و تو مانده عاجز
ز تو محروم تر کس دیده هرگز.

شبستری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.