اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عادت کردن

نویسه گردانی: ʽADT KRDN
عادت کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوی گرفتن . معتاد شدن :
چشم عادت کرده با دیدار دوست
حیف باشد بعد از او بر دیگری .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۴ ثانیه
خلاف عادت کردن . [ خ ِ / خ َ ف ِ دَ ک َ دَ ](مص مرکب ) عمل برخلاف روال عادت انجام دادن . آنچه عادت است بر ضد آن رفتن . ناموافق با عادت ع...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.