اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عارض

نویسه گردانی: ʽARḌ
عارض . [ رِ ] (اِخ ) نام شاعری است اصفهانی . مؤلف مجمع الفصحاء درباره ٔ وی نویسد: نامش آقابابا و شغلش پاره دوزی بود. و طبع خوشی داشته و از اشعار اوست :
بود بجانب من چشم و سوی غیر نگاهت
ندانم این گنه از تست یا ز چشم سیاهت .
حاشا مکن ز بردن این دل که زار تست
غیر از تو دل که میبرد این کار، کار تست .
و باز گوید:
گرنه برگردن پروانه کمندیست ز شمع
میکشد از چه سراسیمه به هر انجمنش .

(از مجمع الفصحاء ج 2 ص 345).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عرض افتادن . [ ع َ اُ دَ ] (مص مرکب ) نمایان شدن . عرضه شدن . ارائه گردیدن . || به عرض رسیدن مطلبی . || پیشنهاد شدن . (فرهنگ فارسی معین )...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
هتک عرض کردن . [ هََک ِ ع ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدنام کردن . رسوا نمودن . (ناظم الاطباء). بی آبرو ساختن . بر باد دادن عرض کسی .
حسین ارض رومی . [ ح ُ س َ ن ِ اَ ض ِ ] (اِخ ) ابن یوسف . متکلم بود. او راست : الرسالة المنجیة که در 1154 هَ . ق . تألیف کرده و تا 1159 هَ . ق ....
طول و عرض قرار دادن . [ ل ُ ع َ ق َ دَ ] (مص مرکب ) چیز بی رتبه را عظیم القدر قرار دادن و مقرر کردن . (آنندراج ).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.