اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عاض

نویسه گردانی: ʽAḌ
عاض . [ عاض ض ] (ع ص ) با دندان گزنده . (ناظم الاطباء). || شتری که خار خورد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
از. [ اَ ] (حرف اضافه ) ۞ زِ (مخفف آن ). مِن . (منتهی الارب ). عن : اگر از من تو بد نداری بازنکنی بی نیاز روز نیازنه مرا جای زیر سایه ٔ تونه ...
از. [ اَزز ] (ع مص ) اَزاز. ازیز. ۞ جستن رگ . جهش رگ . || سخت جوشیدن دیگ . بجوش آمدن .(منتهی الارب ). برجوشیدن دیگ . (تاج المصادر بیهقی ):...
از. [ اَ ] (اِ) آزاد. آزار. اَزدار. اَزّار. وازدار. نیل . سیخ . سُخ . سیاه دور. ۞ و چانچو (شانه چوب ) از این درخت کنند. و رجوع به ازادرخت شود.
از. [ اَ ] (اِخ ) موضعی در کیاکلا (ساری ). (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 121).
آز. (اِ) زیاد جُستن . زیاده جوئی . افزون خواهی . افزون طلبی . خواهش بسیاری از هر چیز. طمع. ولع. حرص . شره . شُح ّ. تنگ چشمی : از فرطعطای او زند آز...
آز. (اِخ ) نام شهری است .
ازء. [ اَزْءْ ] (ع مص ) سیر کردن گوسپندان بچرانیدن . سیر چرانیدن گوسپندان : اَزَاءَ الغنم . (منتهی الارب ). || بددل و ترسان شدن از کاری آغا...
آذَ (اوستایی) سپس، بعد، آنگاه
(اوستایی) خواستن، اراده ـ میل کردن، گرایش داشتن، آرزو داشتن
بی از. [ اَ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) رجوع به ماده ٔ بعد و رجوع به بی ز شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۲۱ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.