عال
نویسه گردانی:
ʽAL
عال . [ عال ل ] (ع ص ) رجل ٌ عال ؛ آنکه شتران او دوباره آب خورده باشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
آل شیراز. [ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آل شیرازی . شراب سرخ یا نیم رنگ شیرازی .
آل صوفان . [ ل ِ ] (اِخ ) این نام را بعضی مترادف بنی صوفه دانسته و بشعری تازی از گفته ٔ اوس بن معزاءاستشهاد کرده اند، و برخی گفته اند که آل...
آل تمغا. [ ت َ ] (ترکی ، اِ مرکب ) (از: آل فارسی ، سرخ + تمغا ۞ ، خاتم ) مُهر با مرکّب سرخ که سلاطین مغول بر یرلیغها می نهاده اند. و آن را «آل...
آل جفنه . [ ل ِ ج َ ن َ ] (اِخ ) شعبه ای از قبیله ٔ ازد از اولاد جفنةبن عمرو مُزَیقیاء که در حدود شام از دست قیاصره دولتی تشکیل داده اند که تا...
آل جلایر. [ ل ِ ج َ ی ِ ] (اِخ ) ایلکانیان از 740تا 836 هَ .ق . در عراق فرمانروای مستقل بوده ، و بعض آنها آذربایجان و موصل و دیاربکر را نیز در...
آل حمدان .[ ل ِ ح َ ] (اِخ ) حکام حلب که سرسلسله ٔ آنان عبداﷲبن حمدان بن حارث بن نعمان از بنی ربیعه بوده و در عهد مکتفی در 293 هَ .ق . حکوم...
آل خاقان . [ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به آل افراسیاب شود.
آل طمغا. [ طَ ] (ترکی ، اِ مرکب ) آل تمغا.
آل طمغی . [ طَغا ] (ترکی ، اِ مرکب ) کلمه ای است ترکی به معنی علامت سرخ : و عند باب الخرقة النائب و الوزیر و الحاجب و صاحب العلامة و هم یسمو...
آل بویه . [ ل ِ ی َ ] (اِخ ) خانواده ٔ ایرانی نژاد از اولاد بویه نام دیلمی که از 320 تا 448 هَ .ق .در ایران جنوبی و عراق فرمانروائی به استقلا...