عالی
نویسه گردانی:
ʽALY
عالی . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز. واقع در 28هزارگزی جنوب خاوراردکان و سه هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا و دارای 36 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۲ ثانیه
علی کاشانی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن خواجه میراحمد محتشم کاشانی . رجوع به علی محتشم شود.
علی کاشانی . [ ع َی ِ ] (اِخ ) ابن قاسم کاشانی کاتب . مکنی به ابوالحسن . وی از نویسندگان مبرز بود و او را برخی از نامه ها است که در معجم ال...
علی کاشانی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ )ابن کمال الدین حسین کاشانی . ملقب به غیاث الدین . رجوع به غیاث الدین (علی بن کمال الدین حسین کاشانی ) شود.
علی قیصری . [ ع َ ی ِ ق َ ص َ ] (اِخ ) ابن محمد قیصری رومی حنفی . مشهور به نثاری . رجوع به علی نثاری شود.
علی قیصری . [ ع َ ی ِ ق َ ص َ ] (اِخ ) ابن مصطفی قیصری رومی حنفی . مشهور به فردی . رجوع به علی فردی شود.
علی قلصادی . [ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن علی قرشی بسطی اندلسی مالکی . مشهور به قلصادی و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحس...
علی قونوی . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن یوسف قونوی تبریزی شافعی . ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن . وی فقیه و متکلم و اصو...
علی قونوی . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن صدری قونوی . ملقب به بدرالدین . صوفی بود و در سال 1216 هَ . ق . درگذشت . او راست : کشف الاسرار فی شرح ...
علی قیچاطی . [ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) ابن عمربن ابراهیم بن عبداﷲ کنانی قیچاطی . مکنی به ابوالحسن . ادیب و نویسنده و شاعر و قاری بود. وی در سال ...
علی قرمانی . [ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) ابن یحیی سمرقندی قرمانی حنفی . ملقب به علاءالدین . رجوع به علی سمرقندی شود.