اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عالی

نویسه گردانی: ʽALY
عالی . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز. واقع در 28هزارگزی جنوب خاوراردکان و سه هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا و دارای 36 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۰ ثانیه
علی میمونی . [ ع َ ی ِ م َ مو ] (اِخ )ابن عبداﷲبن عمران قرشی مخزومی شیعی میمونی . مکنی به ابوالحسن . فقیه و اصولی قرن چهارم هَ . ق . بود ...
علی قلقشندی . [ ع َ ی ِ ق َ ق َ ش َ ] (اِخ ) ابن احمد قلقشندی مصری شافعی . وی نسب شناس (نسابه ) بود و در حدودسال 790 هَ . ق . درگذشت . او راست ...
علی قلاوونی . [ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) ابن شعبان (الملک الاشرف )بن حسین بن محمدبن قلاوون . ملقب به الملک المنصور. از سلاطین دولت قلاوونیة در ...
علی قلچماق . [ع َ ق ُ چ ُ ] (اِخ ) نام شخصی از فساق است . و قلچماق در ترکی «سائیس » را گویند. (از آنندراج ) : ارشاد بچه پروریت گر هوس شودبرخیز...
علی قزوینی . [ ع َ ی ِ ق َزْ ] (اِخ ) ملقب به کامی . از شعرای دربار اکبرشاه در هند بود و در سال 981 هَ . ق . درگذشت او راست : نفائس المآثر، که ...
علی قزوینی . [ ع َ ی ِ ق َزْ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن سلمةبن بحر قطان قزوینی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی قطان شود.
علی قزوینی . [ ع َ ی ِ ق َزْ ] (اِخ ) ابن حاتم . مکنی به ابوالحسن . فقیه و محدث است وفات وی بعد از سال 350 هَ . ق . میباشد. طوسی در الفهرست...
علی قزوینی . [ ع َ ی ِ ق َزْ ] (اِخ ) ابن حسن صقلی قزوینی . رجوع به علی صقلی شود.
علی قزوینی . [ ع َ ی ِ ق َزْ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی بن عبداﷲبن احمد قزوینی . ملقب به تاج الدین و مکنی به ابوالحسن یا ابوتراب . شاعر قرن ...
علی قزوینی . [ ع َ ی ِ ق َزْ ] (اِخ ) ابن عبدالملک بن عباس قزوینی نحوی . مکنی به ابوطالب . پدر او اهل علم و از راویان حدیث بود. و خود نیز ب...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.