عالی
نویسه گردانی:
ʽALY
عالی . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز. واقع در 28هزارگزی جنوب خاوراردکان و سه هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا و دارای 36 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۹ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ذری حضرمی . رجوع به علی حضرمی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رافع. مولای پیغمبر (ص ).وی در عهد پیغمبر (ص ) متولد شد و پیغمبر اکرم وی را«علی » نام نهاد. (از الاصابه ٔ ابن حجر ج 5، ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن راهبة. وی طبیب المتقی خلیفه ٔ عباسی بود و نزد او احترام و اکرامی خاص داشت . او بهمراهی بختیشوع و أتوش و ثابت بن ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رباح . از محدثان بود. (منتهی الارب ).
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن ربن ، علی بن سهل طبری ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابن ربن و علی بن سهل بن ربن طبری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ربیعة، مکنی به ابوالمغیرة. وی تابعی بود و از علی علیه السلام روایت کرد. و سلمةبن کهیل از او روایت دارد. و نیز رجوع...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رجاء، ملقب به شرف الدین . وی در سلک وزیران طغرل بن محمدبن ملکشاه به شمار می رفت و چون مردی نالایق بود طغرل عزم ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رجب علی دیزجی (علی اکبر...). رجوع به علی اکبر دیزجی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رزین بن سلیمان . از بنی مروان بن ابی حفصة بود و شعر می گفت . او را دیوانی بود که نزدیک پنجاه ورق داشت . (از الفهرست ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رزین ترمذی خراسانی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی ترمذی (ابن رزین ...) شود.