اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عالی

نویسه گردانی: ʽALY
عالی . (اِخ ) دهی است از دهستان برخون شهرستان بوشهر بخش خورموج شهرستان بوشهر. واقع در 126هزارگزی جنوب خورموج در ساحل خلیج فارس . ناحیه ای است جلگه ای و گرمسیر، مرطوب و مالاریایی و 81 تن سکنه دارد. اهالی فارسی زبانند آب آن از چاه تأمین میشود و محصولاتش غلات و خرما است ، و مردم آن به کشاورزی اشتغال دارند. راه آن شوسه ٔ سابق بوشهر - لنگه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۳.۳۲ ثانیه
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن وفا قرشی انصاری سکندری شاذلی مالکی . مشهور به ابن وفا و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ع...
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) (درویش ...) ابن محمد دمشقی شاذلی حنفی . رجوع به علی دمشقی شود.
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) دمشقی حنفی . مشهور به درویش . رجوع به علی دمشقی شود.
علی سرخ . [ ع َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیاه منصور، شهرستان بیجار. واقع در 40هزارگزی باختر حسن آباد سوگند، و 6هزارگزی شمال خاوری میدان...
علی سرخ . [ ع َ س ُ ] (اِخ ) (پهلوان ...) وی از مقربان پهلوان اسد خراسانی بود که در سال 754 هَ . ق . بواسطه ٔ اینکه در کرمان عصیان کرده بودب...
علی سرخ . [ ع َ س ُ ] (اِخ ) خوافی . مکنی به ابومسلم . وی در ملازمت سلطان ابوسعید بود و در فن کشتی گیری و تیراندازی مهارتی کامل داشت . ولی ...
علی سقا. [ ع َ ی ِ س َق ْ قا ] (اِخ ) ابن شعیب سقا. وی از مشایخ تصوف و اهل حیره ٔ نیشابور بود و با ابوحفص صحبت داشت . گویند که او پنجاه وپنج...
علی سلمی . [ ع َ ی ِ س َ ل َ ] (اِخ ) وی پدر سدرة است و ابوعمر گوید که او از اهالی قباء می باشد و حدیثی از وی نقل کنند. (از الاصابه ٔ ابن حجر...
علی سلمی . [ ع َ ی ِ س َ ل َ ] (اِخ ) «ابن بزار» وی را جزء صحابه ذکر کرده و ظاهراً اشتباه است . رجوع به الاصابه ٔ ابن حجر ج 4 قسم چهارم شود...
علی سلمی . [ ع َ ی ِ س َ ل َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عثمان بن محمدبن اسحاق سلمی مناوی قاهری شافعی . رجوع به علی مناوی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.