اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عالی

نویسه گردانی: ʽALY
عالی . (اِخ ) دهی است از دهستان برخون شهرستان بوشهر بخش خورموج شهرستان بوشهر. واقع در 126هزارگزی جنوب خورموج در ساحل خلیج فارس . ناحیه ای است جلگه ای و گرمسیر، مرطوب و مالاریایی و 81 تن سکنه دارد. اهالی فارسی زبانند آب آن از چاه تأمین میشود و محصولاتش غلات و خرما است ، و مردم آن به کشاورزی اشتغال دارند. راه آن شوسه ٔ سابق بوشهر - لنگه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۴.۹۴ ثانیه
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن ایدمربن علی جلدکی ، ملقب به عزیزالدین . رجوع به علی جلدکی (ابن محمدبن ایدمر...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ایرنجین (امیر شیخ ...). پدر او امیر ایرنجین ، پدر یکی از زنان سلطان ابوسعید بهادرخان بود، و چون با ابوسعید از در مخالف...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ایل ارسلان قریب ، معروف به حاجب بزرگ . از بزرگان امرای سلطان محمود غزنوی . رجوع به حاجب (علی بن قریب ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ایوب قدسی شافعی ، ملقب به علاءالدین . رجوع به علی قدسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بابویه ، علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن بابویه . رجوع به ابن بابویه و علی ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن باجی ، مکنی به ابوالحسن . تابعی است و ابن ابی عروبة از او نقل کند. و نیز رجوع به ابوالحسن (علی بن باجی ) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن باکو، علی بن محمدبن عبداﷲ، مکنی به ابوعبداﷲ و مشهور به ابن باکو. از عرفای نیمه ٔ اول قرن پنجم هجری . رجوع به علی...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بایدوخان . وی یکی از سه پسر بایدوخان است که هیچ یک از ایشان به سلطنت نرسید. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 145).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بتنونی ، علی بن عمربن علی بن حسام الدین ابوصیری حنفی شاذلی ، مشهور به ابن بتنونی . رجوع به علی بتنونی (ابن عمرب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بحربن بَرّی . محدث است . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.