عالی
نویسه گردانی:
ʽALY
عالی . (اِخ ) دهی است از دهستان برخون شهرستان بوشهر بخش خورموج شهرستان بوشهر. واقع در 126هزارگزی جنوب خورموج در ساحل خلیج فارس . ناحیه ای است جلگه ای و گرمسیر، مرطوب و مالاریایی و 81 تن سکنه دارد. اهالی فارسی زبانند آب آن از چاه تأمین میشود و محصولاتش غلات و خرما است ، و مردم آن به کشاورزی اشتغال دارند. راه آن شوسه ٔ سابق بوشهر - لنگه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۷ ثانیه
علی الاتفاق . [ ع َ لَل ْ اِت ْ ت ِ ] (ع ق مرکب ) اتفاقاً. تصادفاً. بطور اتفاقی . اتفاق را. از اتفاق . برحسب تصادف . || متفقاً. متحداً.
علی الاجماع . [ ع َ لَل ْ اِ ] (ع ق مرکب ) مجموعاً. بطور کلی . بنابر اجماع . بتبعیت از جماعت . به پیروی جمع. باجماع . و رجوع به اجماع شود. ||...
علی الاجمال . [ ع َ لَل ْ اِ ] (ع ق مرکب ) مجملاً. بطور مجمل و نامعلوم . براجمال . باجمال . و رجوع به اجمال شود.
علی الاحتیاط. [ ع َلَل ْ اِ ] (ع ق مرکب ) احتیاطاً. ازروی احتیاط. بنابر احتیاط. ازروی دوراندیشی . و رجوع به احتیاط شود.
علی الاطلاق . [ ع َ لَل ْ اِ ] (ع ق مرکب ) عموماً. بنحوی که شامل همه گردد. (ناظم الاطباء). بی قید. بی شرط.- حکیم علی الاطلاق ؛ خدای تعالی .- ...
علی التناوب . [ ع َ لَت ْ ت َ وُ ] (ع ق مرکب ) بر نوبت . بنوبت . علی التوالی . || پیاپی . پی درپی . و رجوع به تناوب شود.
علی التواتر. [ ع َ لَت ْ ت َ ت ُ ] (ع ق مرکب ) بنا بر تواتر. متواتراً. بطور تواتر. بطور پیوسته . و رجوع به تواتر شود.
علی الترادف . [ ع َ لَت ْ ت َ دُ ] (ع ق مرکب ) پیاپی . پی درپی . متوالیاً. پشت سر هم . ریسه . بدنبال هم . برپی هم . یکی پس از دیگری : علی الت...
علی الرؤوس . [ ع َ لَرْ رُ ] (ع ق مرکب ) بر سرها. بطور علنی و آشکار.
علی بطیوی . [ ع َ ی ِ ب َ ی َ ] (اِخ ) ابن قاسم بن علی بطیوی ، مکنّی به ابوالحسن . متوفی در سال 1039 هَ . ق . او را فهرستی است . (از معجم المو...