اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عام

نویسه گردانی: ʽAM
عام . [ عام م ] (ع ص ، اِ) مقابل خاص . (منتهی الارب )(المنجد) (اقرب الموارد). || همگانی . همگان . تمام مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) :
ناممکن است این سخن بر خاص
لفظی است این در میانه ٔ عام .

فرخی .


مجوی از وحدت محضش برون از ذات او چیزی
که او عامست و ماهیات خاص اندر همه اشیاء.

ناصرخسرو.


و آگاه کن ای برادر از غدرش
دور و نزدیک و خاص و عامش را.

ناصرخسرو.


در آن مجلس که بهر عام کردند
میی همچون شفق در جام کردند.

نظامی .


تکاپوی ترکان و غوغای عام
تماشاکنان بر در و کوی و بام .

سعدی .


|| تمام ، هرچه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نادان . در تداول مردم عوام یعنی مردم جاهل و نادان :
سلام کن ز من ای باد مر خراسان را
مر اهل فضل و خرد را نه عام و نادان را.

ناصرخسرو.


عام نادان پریشان روزگار
به ز دانشمند ناپرهیزکار.

سعدی (گلستان ).


اندر آیینه چه بیند مرد عام
که نبیند پیر اندر خشت خام .

مولوی .


با زاهد بی ذوق مگو سر انا الحق
اسرار سلاطین چو به عامان نتوان گفت .

اسیری لاهیجی .


- اسم عام ؛ در مقابل اسم خاص که در عربی علم گویند.
- بار عام ؛ ملاقات عمومی . اجازه ٔ همگانی :
زمین را زیرتخت آرام داده
برسم خاص بار عام داده .

نظامی .


- شارع عام ؛ راه عمومی .
- وقف عام ؛ در مقابل وقف خاص . رجوع به وقف شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
ام ندبة. [ اُم ْ م ِ ن ُ ب َ ] (اِخ ) زن بدربن حذیفة. از زنان شاعر عرب که به دلاوری و نفوذ کلمه متصف بوده است . و رجوع به ریحانة الادب ج ...
ام کفات . [ اُم ْ م ِ ک ِ ] (ع اِ مرکب ) زمین . (از المرصع).
ام قشعم . [ اُم ْ م ِ ق َ ع َ ] (ع اِ مرکب ) جنگ .(از اقرب الموارد) (از المرصع) (آنندراج ). || داهیه . (اقرب الموارد) (المرصع). سختی . (آنندراج )...
ام قصعل . [ اُم ْ م ِ ق ِ ع ِ ] (ع اِمرکب ) عقرب ماده . (از المرصع). رجوع به قصعل شود.
ام لوح . [ اُم ْ م ِ ل َ ] (ع اِ مرکب ) عُقاب . (از المرصع).
ام لیلی . [ اُم ْ م ِ ل َ لا ] (ع اِ مرکب ) می سیاه گون .(منتهی الارب ). شراب ، و گویند شرابی که رنگ آن سیاه باشد. (از المرصع). شراب سیاه . (...
ام لیلی .[ اُم ْ م ِ ل َ لا ] (اِخ ) دختر رواحة انصاری ، زن ابولیلی و مادر عبدالرحمان بن ابی لیلی . از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تم...
ام لیلی . [ اُم ْ م ِ ل َ لا ] (اِخ ) دختر مرةبن مسعود ثقفی یا ابومرةبن عروةبن مسعود ثقفی . از زنان امام سوم حسین بن علی (ع ) و مادر علی اکبر...
ام مازن . [ اُم ْ م ِ زِ ] (ع اِ مرکب ) مورچه . (از المرصع).
ام مالک . [ اُم ْ م ِ ل ِ ] (اِخ ) عامریه ، مشهور به لیلی ، معشوقه ٔ قیس عامری (مجنون ) بود که داستان معاشقات آن دو فصل مشبعی از ادبیات عربی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.