اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عام

نویسه گردانی: ʽAM
عام . (ع اِ) سال . ج ، اَعوام . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد)(غیاث اللغات ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) :
تا عام نام سال بود شهر نام ماه
اقبال را نظر بسوی شهر و عام نیست .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
ام . [ اِ ] (پیشوند) ۞ بمعنی این باشد وهذا گویند همچو امروز و امسال ۞ یعنی این روز و این سال . (از انجمن آرا) (آنندراج ) (هفت قلزم ). معاد...
ام . [ اِ / َِم ْ ] (ترکی ، پسوند) َِم . علامت تأنیث ترکی است مانند خان ، خانِم و بیگ ، بیگم . در فارسی خانم و بیگم بضم نون و گاف تلفظکنند....
ام . [ اُ / َُم ْ ] (پسوند) َُم . علامت عدد ترتیبی ، چنانکه اِم در فرانسوی مانند تروازیم ۞ و جز آن . این ادات به همه ٔ اعداد فارسی الحاق ش...
ام . [ اُم م ] (اِ) گیشدر (گیاه ). رجوع به گیشدر شود.
ام . [ اَم م ] (ع مص ) آهنگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). قصد کردن . (ترجمان علامه ، تهذیب عادل ) (منتهی الارب ). || زدن ام ال...
ام . [ اُم م ] (ع اِ) مادر. (ترجمان علامه ، تهذیب عادل ) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). والده . (اقرب الموارد). مام . ماما. مادر. نن...
ام . [ اِ ] (اِخ ) (الَ ....) جایگاه گروهی از عرب ، که بطنی از بطون غزیه بودند. (از صبح الاعشی ج 1 ص 324).
ام . [ اِ ] (اِخ ) ۞ مرکز ساووا ۞ واقع در ناحیه ٔ البرت ویل ۞ از کشور فرانسه . 1360 تن سکنه دارد.
ام . [ اُ ] (اِخ ) ۞ نام رودی است در ایالت تومسک از ناحیه ٔسیبری . رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ذیل اوم شود.
آم . (ع اِ) ج ِ اَمة. کنیزکان . پرستاران .- آم و عام ؛ زن و ستور.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۷۴ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.