عامر
نویسه گردانی:
ʽAMR
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) عشیره ای است معروف به بوعامر،در اماکن متعدد در عراق که در نجف و رزازة و یوسفیه پراکنده اند و شغل آنان تربیت گاومیش است عده ٔ نفوس آنها بالغ بر شش هزار است . (از معجم قبائل العرب ).
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع ). از فرزندان امام زین العابدین (ع ). وی از جمله اولاد امیرالمؤمنین (ع ) است ...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن رسول . رجوع به عمر رسولی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن سالم بن صدقه ٔ لخمی اسکندری فاکهانی . ملقب به تاج الدین . از علمای نحو اسکندریه در اواخر قرن هفتم و اوای...
عمر.[ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن مرشد. رجوع به ابن فارض (ابوحفص و ابوالقاسم ...) و عمر (ابن فارض ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن مقدم . رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن علی مطوعی . رجوع به عمر مطوعی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ )ابن عمرو احموسی . رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن فارض . نسب وی چنین است : عمربن علی بن مرشدبن علی حموی مصری ، مکنی به ابوحفص و ابوالقاسم و ملقب به شرف الدین...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن فرحان طبری . رجوع به عمر طبری شود.
عمر.[ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن فهد. رجوع به عمر هاشمی شود.