عامر
نویسه گردانی:
ʽAMR
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن ضُبارة المری . از قائدان و سواران بود. مروان بن محمد برای جنگ با شیبان خارجی او را نزد خود طلبید و هفت هزار تن را در اختیار وی گذاشت عامر با لشکر مزبور به پیکار شیبان رفت و شیبان پس از چندین نبرد منهزم شد آنگاه عامر برای پیکار باعبداﷲبن معاویة الطالبی به دستور ابن هبیره با 50 هزار سوار بجنگ قحطبةبن شیب به اصفهان وارد و از لشکران قحطبه که 20 هزار تن بودند شکست خورد. وی عاقبت در سال 131 هَ . ق . به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عَمارةبن خزیم الناعم بن عمروبن الحارث الغطفانی المری ، مکنی به ابوالهیذام . رئیس مضریه در شام و یکی از سواران ع...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عوف بن بکر از بنی عذرة از کلب از قحطان و جدجاهلی است و فرزندان وی را بنو المزمم گویند. (از الاعلام زرکلی چ 1). و ...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عوف بن کعب ، از کنانة از عدنان جد جاهلی است . (از الاعلام زرکلی ).
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عوف بن مالک از بنی عامربن صعصعه از هوازن از عدنان جد جاهلی است . مسکن خاندان وی در نواحی بصره بود و در اواسط قرن...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن غیلان بن سلمةبن ثقفی یکی از صحابیان است که بعد از فتح طائف اسلام آورد و به همراهی خالدبن ولید به شام رفت و ی...
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن وائله . رجوع به ابوطفیل در این لغت نامه و الاعلام زرکلی شود.
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن هِلال بن صعصعةبن عامر از قیس عیلان از عدنانیه . جد جاهلی است ، بطون رفاعه و بنوحجیر و بنوغریر از نسل وی بودند، که ...
ام عامر. [ اُم ْ م ِ م ِ ](ع اِ مرکب ) کفتار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)(آنندراج ) (از المرصع). مشهورترین کنیه های اوست . (از المرصع). و من...
ام عامر. [ اُم ْ م ِ م ِ ] (اِخ ) نام چند تن از زنان صحابی است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 253 شود.
شیخ عامر. [ ش َ م ِ ] (اِخ ) دهی در دوفرسخی کمتر میانه ٔ شمال و جنوب بیرم فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).