عامر
نویسه گردانی:
ʽAMR
عامر. [ م ِ ] (اِخ )ابن علی بن محمد الحسینی الزیدی . امیر یمانی از فضلاءو شجعان و ساکن شبام یمن بود با پسر برادر خود قاسم بن محمد قیام کرد و با ترکان جنگید و پیکارهای وی باترکان در کوکبان مشهور است و آخرالامر بدست یاران کدخدا سنان افتاد و به امر وی پوست او را کندند و پر از کاه کردند و در کوکبان و شبام گرداندند. قتل وی به سال 1008 هَ . ق . اتفاق افتاد. (از الاعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
عمر حمیری . [ ع ُ م َ رِ ح ِم ْ ی َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. رجوع به عمر بامخرمة شود.
عمر حنفی . [ ع ُ م َ رِ ح َ ن َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد. رجوع به عمر مصری (ابن ابراهیم بن محمد...) شود.
عمر حنفی . [ ع ُ م َ رِ ح َ ن َ ](اِخ ) ابن ابراهیم دمشقی . رجوع به عمر مالکی شود.
عمر حنفی . [ ع ُ م َ رِ ح َ ن َ ](اِخ ) ابن احمدبن عبیداﷲ. رجوع به عمر مجوبی شود.
عمر حنفی . [ ع ُ م َ رِ ح َ ن َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد. رجوع به عمر خربوتی شود.
عمر حنفی . [ ع ُ م َ رِ ح َ ن َ ] (اِخ ) ابن احمدبن هبةاﷲ. رجوع به ابن العدیم و عمر (ابن احمدبن هبةاﷲ...) شود.
عمر حزمی . [ ع ُ م َ رِ ح َ ] (اِخ ) ابن احمد. رجوع به عمر حموی شود.
عمر بکری . [ ع ُ م َ رِ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ. رجوع به عمر سهروردی (ابن محمدبن ...) شود.
عمر حفصی . [ ع ُ م َ رِ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن یحیی . رجوع به ابوحفص (عمربن ابی بکر) و عمر (ابن ابی بکربن یحیی بن ...) شود.
عمر حفصی . [ ع ُ م َ رِ ح َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن عبدالواحد حفصی هنتاتی ، مکنی به ابوحفص و ملقب به مستنصر ثانی . پنجمین تن از سلاطین حفصی د...