اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عامر

نویسه گردانی: ʽAMR
عامر. [ م ِ ] (اِخ )ابن علی بن محمد الحسینی الزیدی . امیر یمانی از فضلاءو شجعان و ساکن شبام یمن بود با پسر برادر خود قاسم بن محمد قیام کرد و با ترکان جنگید و پیکارهای وی باترکان در کوکبان مشهور است و آخرالامر بدست یاران کدخدا سنان افتاد و به امر وی پوست او را کندند و پر از کاه کردند و در کوکبان و شبام گرداندند. قتل وی به سال 1008 هَ . ق . اتفاق افتاد. (از الاعلام زرکلی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
غزوه ٔ ذی امر. [ غ َزْ وَ ی ِ اَم َرر ] (اِخ ) یا غزوه ٔ غطفان . رجوع به غطفان شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نصفه عمر شدن . [ ن ِ ف َ / ف ِ ع ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به نصف العمر شدن شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ناصرالدین عمر. [ص ِ رُدْ دی ع ُ م َ ] (اِخ ) (رئیس ...) ناصرالدین کلوعمر. وی کلانتر محله ٔ موردستان و بزرگ کلانتران شیراز بود به عهد سلطنت شا...
ابوبکربن عمر. [ اَ بو ب َ رِن ِ ع ُ م َ ] (اِخ ) نخستین قائد و سلطان مرابطی از قبائل بربر. او از سال 448 تا 480 هَ . ق . حکم راند.
ابوبکربن عمر. [ اَ بو ب َ رِ ن ِ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن دعاس ، و نام او کنیت اوست . ادیبی شاعر. او در اول نزد سلطان مظفر مقرب بود، س...
علی آباد کله عمر. [ ع َ دِ ک َ ل َ ع ُ م َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام سوخته ٔ بخش ورامین شهرستان تهران واقع در 24 هزارگزی خاور ورامین ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.