عان
نویسه گردانی:
ʽAN
عان . [ عان ن ](ع اِ) رسن دراز. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۰۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ژوئی آن ژزاس . [ آ ژُ ] (اِخ ) ۞ نام کمونی در «سن -اِ-اُواز» از ولایت ورسای بر کنار بیور به فرانسه ، دارای 2029 تن سکنه .
آن سوی رودی . [ ی ِ ] (اِخ ) گروهی از مردم گیلان که میان سپیدرود و کوه نشینند. و آنان را یازده ناحیت است : خانکجال ، ننک ، کوتم ، سراوان ، پی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
آنکه/ آن که: هنگامی که [که] در آنکه حرف ربط باشد، سر هم نوشته می شود. مانند: به شکر آنکه شکفتی به کام بخت ای گل*** نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدار؛ ولی ...
استک آن ترنت . [ اِ ت ُ تْرِ / ت ِ رِ ] (اِخ ) ۞ شهری به انگلستان (استافرد)، نزدیک نیوکاسل ، دارای 276000 تن سکنه و چینی سازی دارد.
خلفاً عن سلف . [ خ َ ل َ فَن ْ ع َ س َ ل َ فِن ْ ] (ع ق مرکب ) پشت در پشت . پدر در پدر. (یادداشت بخط مؤلف ) : از آن روز الی یومنا هذا نهاراً ...
پاله ان تریوم . [ ل ِ اُ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ نوعی از جانوران ضخیم الجلد محجّر در زمینهای قدیم اِئوسن اروپا.
لاندن آن هسبی . [ دِ هَِ ب ِ ] (اِخ ) ۞ نام منطقه ای از بلژیک (ایالت لیژ)، دارای سه هزار و پانصد تن سکنه .
ان کان و لابد. [ اِ کان َ وَ ب ُدْ دَ ] (ع جمله ٔ شرطیه ، ق شرطی ) در صورت لزوم . در صورت ناچاری . اگر چاره ای نیست .