عب ء
نویسه گردانی:
ʽB ʼ
عب ء. [ ع ِب ْءْ ] (ع اِ) بار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || متاع . || همتا. (منتهی الارب ). عدل . مثل . نظیر. (اقرب الموارد). هما عبآن . ج ، أعباء. || (ص ) گران از هر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حملت أعباء القوم ؛ یعنی برداشتم اثقال آنان را از دین و غیره . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
تلخ آب . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهر ویران است که در بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع است و480تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
تلخ آب . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتش بیک است که در بخش سراسکندر شهرستان تبریز واقع است و 435 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
تلخ آب . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان هندمینی است که در بخش بدره ٔ شهرستان ایلام واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
تلخ آب . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان علیشیروان است که در بخش بدره ٔ شهرستان ایلام واقع است و150تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
تلخ آب . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهمئی سرحدی است که در بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیای...
تلخ آب . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان هلایجان است که در بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز واقع است و 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
تلخ آب . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاکی است که در بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع است و140تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
تلخ آب . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش زرند است که در شهرستان کرمان واقع است و 175 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)...
بیل آب . (اِ مرکب ) آبی که قبلاً زمین باغ را دهند تا بیل زدن آسان باشد. (یادداشت مؤلف ).
برف آب . [ ب َ ] (اِ مرکب ) برفاب . آب برف . (برهان ) (ناظم الاطباء). ماءالثلج . آب که از ذوب شدن برف بحاصل آید. (یادداشت مؤلف ). || آب ک...