عب ء
نویسه گردانی:
ʽB ʼ
عب ء. [ ع ِب ْءْ ] (ع اِ) بار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || متاع . || همتا. (منتهی الارب ). عدل . مثل . نظیر. (اقرب الموارد). هما عبآن . ج ، أعباء. || (ص ) گران از هر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حملت أعباء القوم ؛ یعنی برداشتم اثقال آنان را از دین و غیره . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۸ ثانیه
میان آب . (اِخ ) میاناب . نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شوشتر ، واقع در جنوب شوشتر و باختر دهستان گندزلو و دهستان حیزان با 41 قریه ...
میان آب . (اِخ )نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان اهواز، استان ششم (خوزستان )، واقع در شمال باختری اهواز میان رود کارون و کرخه . هوای...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
آب ریختن : پاشیدن آب ، شاشیدن ، تعدی به عرض وناموس مردم ،
وشنه آب . [ وِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) بنگاب . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
نشره آب . [ ن ُ رَ / رِ ](اِ مرکب ) نشره . ماءالنشرة؛ آب دعاست ، بدین گونه که دعا را به زعفران نویسند و با آب باران نیسانی بشویند و برای شفا ...
اشاره به مخلوطی از مواد روان کننده و آب بوده است که در تنقیه کردن مورد استفاده دارد... به اماله کردن رجوع نمایید. در اصطلاح به مایع آبکی و هرز گفته می...
نره ٔ آب . [ ن َ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) موج آب . کوهه ٔ آب . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). خیزآب . (انجمن ...
سه یک آب . [ س ِ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قل جق بخش شیروان شهرستان قوچان . دارای 525 تن سکنه . آب آن از قنات و رودخانه . محصول آنجا...