عب ء
نویسه گردانی:
ʽB ʼ
عب ء. [ ع ِب ْءْ ] (ع اِ) بار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || متاع . || همتا. (منتهی الارب ). عدل . مثل . نظیر. (اقرب الموارد). هما عبآن . ج ، أعباء. || (ص ) گران از هر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حملت أعباء القوم ؛ یعنی برداشتم اثقال آنان را از دین و غیره . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
چشمه ٔ آب گرم لاریجان . [ چ َ َم ی ِ ب ِ گ َ م ِ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: چشمه ای است واقع در آبادی گرماب سر که فاصله ٔ این چشمه ...
خشت خشک بر آب افکندن . [ خ ِ ت ِ خ ُ ب َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کردن بدی و کاری که اصلاح آن میسر نباشد. (یادداشت بخط مؤلف ) : بدانست بهرا...
سفره آب زیرزمینی یا آبخوان به لایه یا منطقه قابل نفوذی در زیر سطح زمین گفته میشود که آب در آن میتواند جریان یابد. آبخوان همچنین باید قابلیت آبدهی خو...
آب آشامیدنی مردم قدیم کرمان، به دلیل وجود آب های سطح الارضی ، از طریق قنات ها و چاه ها تامین می شد. قنات ها در مسیر خود تنها از بعضی محل ها و منازل عب...
=== عنوان خود را اینجا وارد کنید... آذر