عبی
نویسه گردانی:
ʽBY
عبی . [ ع َ بی ی ] (ع اِ) نصیب . (اقرب الموارد). بخش و بهره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال عبیک من الجزور؛ ای نصیبک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
شهری است در 20 کیلومتری اردبیل
ابی یهمیا. [ ] (معرب ، اِ) (مصحف کلمه ٔ یونانی اپیلمبنینا) رجوع به ابیلیمیا شود.
ابی یاثار. [ اَ ] (اِخ ) (پدر کثرت ) نام پسر بزرگ اخی ملک چهارمین که او را ابی ملک هم خوانده اند. اول تواریخ ایام 18:16 و اول تواریخ ایام...
ابی ناداب . [ اَ ] (اِخ ) یا عمنا (پدر نجابت ) نام سه تن در توریة: اول مردی لاوی که تابوت عهد (صندوق سکینه ) را هنگامی که مردم فلسطین باز...
ابی نامتر. [ اَ ت َ ] (ص تفضیلی ) کم شهرت تر. بی نام و نشان تر. رجوع به ابی شود.
ابی کرانه . [ اَ ک َ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) بیکران : خیال شعبده ٔ جادوان فرعونست تو گفتی آن سپهستی ابی کرانه و مر.عنصری .
جامه ٔ آبی . [ م َ /م ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هر رنگی که بشوخ نباشد و آن را بهند صوفیانه گویند، از اهل زبان بتحقیق پیوسته . (آنندراج ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نیلوفر آبی نام تیرهای از گیاهان است. بیشتر گونههای آن دارای برگهای دایرهوار، موماندود و شناور در سطح آب بوده که دمبرگهای بلندی دارند. این دمبرگ...
کلاته آبی . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند. محلی در دامنه و گرمسیر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ...