اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عبی

نویسه گردانی: ʽBY
عبی . [ ع ُب ْ با ] (ع ص ) زنی که فرزندش نمیرد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
دشت آبی . [ دَ ] (اِخ ) از بلوکات قزوین در جنوب شهر قزوین . عده ٔ قری 79. جمعیت 6000 تن . (از جغرافیای سیاسی کیهان ). دشتبی . دستبی . و رجوع ب...
یقه ‌آبی. فرد و یا افرای از جامعه که اشتغال به کارهای دستی (به معنی کارگری) و کارخانه ای دارند. مترادف این عبارت در زبان انگلیسی «blue-collar» می باشد...
آ بی بی.[a bi bi]. مادر مادر بزرگ. در منطقه بنادکوک یزد تلفظ می شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کشت آبی . [ ک ِ ] (ص نسبی مرکب ) مسقوی (با یاء مشدد). (یادداشت مؤلف ).
گرگ آبی . [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج ، واقع در 5000گزی شمال خاوری کامیاران و 30000گزی مامی . ...
مرغ آبی . [ م ُ غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هر مرغی که در آب زندگی می کند. (ناظم الاطباء). ابن الماء. (دهار) : مرغ آبی به سرای اندر چون نا...
راه آبی . [ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درنقاط مختلف جهان برای ایجاد سهولت و سرعت در کار مسافرت یا حمل و نقل از اقیانوسها و دریاها و دریاچ...
ساعت آبی . [ ع َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ اسبابی که با آن بکمک آب وقت را اندازه توان گرفت . پنگان . گریال ، صندوق ساعت . طاس ساعت ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۲۳ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.