اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عتاب

نویسه گردانی: ʽTAB
عتاب . [ ع ِ ] (ع مص ) خشم گرفتن . || خشم گرفتن همدیگر را. || ناز کردن . || خشمگینی پیدانمودن . || یاد کردن خشم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ملامت کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) :
با بخت در عتابم و با روزگار هم
وز یار در حجابم و از غمگسار هم .

خاقانی .


عتاب از حد گذشته جنگ باشد
زمین چون سخت گردد سنگ باشد.

نظامی .


هر آینه در معرض خطاب آیند و در محل عتاب . (گلستان ).
- عتاب کردن ؛ سرزنش کردن . ملامت کردن :
کسان عتاب کنندم که ترک عشق بگوی
بنقد اگر بکشد عاشق این سخن بکشد.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اتعب . [ اَ ع َ ] (ع ن تف ) پرتعب تر.- امثال : اتعب من راکب فصیل .اتعب من رائض مهر .
اتآب . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) شرم داشتن . || رسوا گردیدن . شرمنده شدن .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.