اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عتف

نویسه گردانی: ʽTF
عتف . [ ع ِ ] (ع اِ) پاره ای از شب ، یقال مضی عتف من اللیل و عدف ؛ أی قطعة منه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
(= زمان به یاد ماندنی، مرحله ای که در آن جهت یا سرعت یک فرایند، تغییر می کند): این واژه اَرَبی است و پارسی آن این می باشد: گاس آمروت gãs ãmrut (گاس= ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حرف عطف . [ ح َ ف ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف ربط. رجوع به حرف ربط شود.
عطف نسق . [ ع َ ف ِ ن َ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح علم نحو، عبارت است از عطف به حرف . (کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به عطف ...
حروف عطف . [ ح ُ ف ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حروف برگشتی : و، ف ، ثم . که اولین آنهابرای عطف ساده و دومین برای عطف با ترتیب و سومین...
روباه عطف . [ ع َ ] (ص مرکب ) آنکه در حرکت کردن و برگشتن و پیچیدن به پیش و پس چون روباه چست و چالاک باشد : شیرگام و پیل زور و گرگ پوی و...
عطف بیان . [ ع َ ف ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح نحو، تابعی است غیر از صفت که متبوع خود را توضیح دهد، چون ابوحفص عمر، که عمر ...
عطف کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) روی برگردانیدن . برگشتن . از سویی گشتن و سوی دیگر روی کردن : بر آن بود که عطفی کند بر جانب کالف تا ر...
رجوع شود به "عطف به"
این کَلاپ (= جمله) اربی است و پارسی آن اینهاست: آسَتی ãsati (سنسکریت: آسَتّی) سَمسَرگ samsarg (سنسکریت: سَمسَرگَ) سَمریوگ samriog (سنسکریت: سَمپرَی...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.