عث
نویسه گردانی:
ʽṮ
عث . [ ع ُث ث ] (ع ص ) هو عث مال ؛ او تباه کننده ٔ شتران است . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
عث . [ ع َث ث ] (ع مص ) خوردن مته پشم را و درافتادن در آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ستیهیدن . (منتهی الارب ). الحاح . (اقرب المو...
عث . [ ع ِث ث ] (ع اِ) افعی که افعی دیگر را خورد. ج ، عِثاث . (اقرب الموارد).
عس . [ ع َس س ] (ع مص ) به شب گردیدن به پاسبانی . (از منتهی الارب ). بشب گشتن ازبرای احتراز از دزدان . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (از المصا...
عس . [ ع َس س ] (ع اِ) گویند: جی ٔ بالمال من عسک و بسک ؛ یعنی با جد و جهدخود، و آن لغتی است در «حسک ». (از منتهی الارب ): جاءبه من عسه و ...
عس . [ ع ُس س ] (ع اِ) کاسه ٔ بزرگ . (منتهی الارب ). قدح بزرگ . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). قدح بزرگ ، و رَفد از آن بزرگتر است . ج ، عِساس ، عِس...
عس . [ ] (اِ) زرنیخ است . (فهرست مخزن الادویة).
عس . [ ع َ سِن ْ ] (ع ص ) سزاوار و خلیق . (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). عَسی . عسی ّ. رجوع به عسی شود.
عص . [ ع َص ص ] (ع مص ) سخت گردیدن و درشت شدن . (از منتهی الارب ). سخت و شدید شدن . (از اقرب الموارد). عَصَص . و رجوع به عصص شود.
عص . [ ع َص ص ] (ع اِ) بن هر چیزی و بیخ و نژاد آن . (منتهی الارب ). اصل ، چنانکه گویند: هو کریم العص . (از اقرب الموارد).
اث . [ اَث ث ] (ع ص ) انبوه و درهم پیچیده (گیاه ). || کلان سرین . ج ، اِثاث ، اَثائث .