عدامة
نویسه گردانی:
ʽDʼM
عدامة. [ ع َ م َ ] (ع مص ) گول گردیدن . احمق شدن . (قطرالمحیط)(منتهی الارب ). گول و احمق گردیدن . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ادامة. [ اِ م َ ] (اِخ ) شهریست دارای سور از شهرهای نفتالی بین کنادة و رامة و ظاهراً در شمال غربی بحرالجلیل واقع بوده است و اثری از آن تاک...
ادامه . [ اِ م َ ] (ع مص ) اِدامة. اِدامت . همیشه داشتن . پیوسته گردانیدن . (مجمل اللغة). پیوستگی . دایم داشتن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) : ...
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اَپاریک (پهلوی)
دریژه (کردی: دریژه پیدان)
سَمتان (سنسکریت: سَمتانَ)
پَربَن (سنسکریت: پرَبَندهَ)