عدن
نویسه گردانی:
ʽDN
عدن . [ ع َ ] (ع مص ) اقامت کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (قطرالمحیط). || همیشه بودن به جایی . (قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ). || نیرو دادن زمین را به سرگین ؛ عدن الارض . (منتهی الارب ). || تباه کردن درخت را به تبر و مانند آن ؛ عدن الشجر. (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || برکندن سنگ . (قطرالمحیط) (منتهی الارب ). || دراز شدن خرمابن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || همیشگی کردن شتر بر علف و گیاه شور. گوالیدن و لازم گرفتن آن را. (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط) (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
عادن . [ دِ ] (ع ص ) ناقه ٔ بر یک جای باشنده از علف . || پیوسته شورگیاه چرنده . (منتهی الارب ).
ادن . [ اَ دَن ن ] (ع ص ) کوزپشت (مرد). مرد خمیده . (مؤید الفضلاء). مرد خمیده پشت . (آنندراج ). آنک پشت وی به دو درآمده بود. (تاج المصادر بی...
ادن . [ اِ دِ ] (اِخ ) ۞ (ایتونای ۞ رومیان است ) شطی است در انگلستان که بخلیج سُلوَی و بحر ایرلند ریزد و از کارلیل تا مصب وی قابل کشتی ...