عر
نویسه گردانی:
ʽR
عر. [ ع ُرر ] گر. عَرّ. عرّه . با فتح اول جرب است و بضم اول قروحی است در اعناق ابل و فصلان . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). قرحه هایی در گردن شتر. || جرب . (از اقرب الموارد). گری و جرب . (ناظم الاطباء). || بیماریی است که از آن پشم گوسپند و شتر برافتد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیماریی است که از آن پشم شتر بریزد. (از اقرب الموارد). در صحاح است که قروحی است مثل قوباء که بر پاهای شتر ظاهر شوند و از آن آب زرد ریزش کند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || زرق پرنده . (از اقرب الموارد). || زرق پسر. || کودک . (از اقرب الموارد). || طفل که زوداز شیر باز داشته شود. (آنندراج ). || عُرّاالوادی ، دو طرف آن را گویند. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ار. [ اُ ] (اِخ ) ۞ نام شهری در معبر اسکندر مقدونی از باختر به سند. رجوع به ایران باستان ص 1773 شود.
ار. [ اُ ] (اِخ ) ۞ کرسی مایّن ، دارای 952 تن سکنه .
ار. [ اِ ] (اِخ ) ۞ کرسی کانتن پادُکاله از ناحیه ٔ سنت ُ مِر، واقع در کنار لی ، دارای 7538 تن سکنه . مصنوع آن آب جو و محصول آن غلات است و ...
ار. [ اِ ] (اِخ ) ۞ کرسی کانتن لاند از ناحیه ٔ من دُمارسان ، در کار اَدور، دارای 3864 تن سکنه . راه آهن از آن گذرد و دوک نشین است و آن مقر ...
عار. (ع اِ) عیب و ننگ . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ) : تا قیامت آن عار از خاندان ما دور نشود. (تاریخ بیهقی ص 129). || فضی...
از پیشوندهای قدیمی پارسی ست که معنی بلند پایه و عالی را می رسانده و در نامهایی مانند: اَردلان ،
اَردوان ، اَرسلان ، اَراسپ ، اَرشاسپ و اَرشام بکار ر...
بی عار. (ص مرکب ) (از: بی + عار) بی ننگ . بی درد. آنکه از عار نپرهیزد. (یادداشت مؤلف ). آنکه از هیچ عیبی ننگ نداشته باشد. (ناظم الاطباء).- ...
ار زان . [ اَ ] (حرف ربط + حرف اضافه + صفت / ضمیر) مخفف ِ ((اگر از آن )). (مؤید الفضلاء).
دین آر. (نف مرکب ) (از: دین + آر، آورنده ) دین آورنده . پیمبر : مسیحای دین آر، اگر کشته شدنه فر جهاندار ازو گشته شد.فردوسی .
موی آر. (نف مرکب ) که موی آرد. که دارای موی شود. که موی بر خود برویاند. (یادداشت مؤلف ). موی دار و پوشیده شده از موی دراز. (ناظم الاطباء)...