عراده انداز
نویسه گردانی:
ʽRʼDH ʼNDʼZ
عراده انداز. [ ع َرْ را دَ اَ ] (نف مرکب ) آنکه با عراده جنگ کند و بدان سنگ اندازد : بانصر و بوالحسن خلف با عراده انداز گفتند پنجاه دینار و دو پاره جامه بدهیم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 473). غوری عراده انداز زر و جامه بستد. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 474).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.