اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عربده جوی

نویسه گردانی: ʽRBDH JWY
عربده جوی . [ ع َ ب َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) کنایه از جنگجوی و جنگ آور باشد. (آنندراج ). پرخاشجوی . ستیزه جوی و هنگامه جوی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || کنایه از چاپلوس و فریب دهنده و کنایه از بازیگر و حقه باز هم هست . (آنندراج ) :
هر آنکه بر رخ منظور ما نظردارد
بترک خویش بگوید که یار عربده جوست .

سعدی .


ز چرخ عربده جویش خدنگ تیر جفا
نخست در دل مردان هوشیار آید.

سعدی .


نرگسش عربده جوی و لبش افسون کنان
نیم شب دوش ببالین من آمد بنشست .

حافظ.


روزگاری من و دل ساکن کوئی بودیم
ساکن کوی بت عربده جوئی بودیم .

وحشی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.